سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازدید امروز: 630 ، بازدید دیروز: 1621 ، کل بازدیدها: 12960463


صفحه نخست      

ناگزیر از سفرم، بی سرو سامان چون باد

بدست علیرضا بابایی در دسته فاضل نظری تاریخ : 92/3/15 ساعت : 9:10 عصر

 

ناگزیر از سفرم، بی سرو سامان چون باد به گرفتــــــار رهایی نتوان گفت آزاد   کوچ تا چند؟! مگر می شود از خویش گریخت؟! بال تنها غم غربت به پرستوها داد  اینکه مردم نشناسند تو را غربت نیست غربت آن است که یاران ببرندت از یاد !  عاشقی چیست به جز شادی و مهر و غم و قهر ؟! نه من از قهر تو غمگین، نه تو از مهرم شاد  چشم بیهوده به آیینه شدن دوخته ای اشک آن روز که آیینه شد از چشم افتاد  فاضل نظری

 

ناگزیر از سفرم، بی سرو سامان چون باد

به گرفتــــــار رهایی نتوان گفت آزاد

 

کوچ تا چند؟! مگر می شود از خویش گریخت؟!

بال تنها غم غربت به پرستوها داد

 

اینکه مردم نشناسند تو را غربت نیست

غربت آن است که یاران ببرندت از یاد !

 

عاشقی چیست به جز شادی و مهر و غم و قهر ؟!

نه من از قهر تو غمگین، نه تو از مهرم شاد

 

چشم بیهوده به آیینه شدن دوخته ای

اشک آن روز که آیینه شد از چشم افتاد

 

فاضل نظری

 


دیگر اشعار : فاضل نظری
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

محبوب کردن