• وبلاگ : نبض شعر
  • يادداشت : از همان روزي که در باران سوارم کرده اي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 47 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + sara 
    يک نفر از حال من پرسيد و بعد
    در حريم ذهن من چرخيد و بعد
    بي تفاوت ازحضورش آسمان
    بي محابا لحظه اي باريد و بعد
    يک به يک جاي قدم هايش شکفت
    دست هاي عاشقم لرزيد و بعد
    يک صداي دلنشين از پشت سر
    در فضاي خاطرم پيچيد و بعد
    آرزويي در وجودم ريشه زد
    چشمه اي از عاطفه جوشيد و بعد
    روي پرچين سايه اي پروانه وار
    مست شد، بي تار و دف رقصيـد و بعد
    چشم او با شعر من پيوند خورد
    از حدودش غنچه اي روييد و بعد
    عقربه بر روي صفر عاشقي
    يک تبسم، يک تکان، تاييد و بعد
    يک سبدنسرين و لاله، يک غزل
    يک افق، يک بي کران، خورشيد و بعد
    يک تلنگر بربناي خاطرات!
    يک دروغ واقعي، ترديد و بعد
    خواب بودم روي دفتر در اتاق
    يک نفر بر شعر من خنديـد و بعد
    پوريا بيگي