بال فطرس به عنایات تو پر می گیرد
تا غلام تو شود بال سفر می گیرد
دل ما خرج که شد قیمت آن بالا رفت
سنگ در کنج حرم، قیمت زرّ می گیرد
بهترین سود همین است که در چشم تر است
به تو دل می دهد و چند گُهر می گیرد
چقدر زود درِ خانه ی تو ریخته اند
وقت خیرات، گدا زود خبر می گیرد
بین فرزند و غلامت نگذاری فرقی
کرم تو همه را مدِّ نظر می گیرد
چقدر فاطمه تشنه ست در این شش ماهه
انَا العطشان تو انگار جگر می گیرد!
"علی اکبر لطیفیان"
دیگر اشعار :
نویسنده :