سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازدید امروز: 557 ، بازدید دیروز: 974 ، کل بازدیدها: 12933565


صفحه نخست      

روسری وا می کنی، خورشید عینک می زند...

بدست در دسته تاریخ : 93/9/4 ساعت : 9:2 صبح

 

 

 روسری وا می کنی، خورشید عینک می زند!

دسته گل غش می کند،پروانه پشتک می زند! 



کفش در می آوری، قالی علامت می دهد!

جامه از تن می کَنی، آیینه چشمک می زند!



هر کسی از ظّنِ خود در خانه یارت می شود

گاز آتش می خورد! یخچال برفک می زند!



میوه ها با پای خود تا پیش دستی می دوند

آن طرف کتری به پای خویش فندک می زند!



روبرویم می نشینی، جشن بر پا می شود

صندلی دف می نوازد!، میز تنبک می زند!



درد دلها از لبت تا گوش من صف می کشند

پیش از آن چشمت به چشم من پیامک می زند!



عشق من! این روزها با اینکه درگیر توام

باز هم قلبم برای قبلها لک می زند!



زندگی گر چه برای پر زدن می سازدش

عاقبت نخ را به پای بادبادک می زند!



عشق گاهی با پر قو صخره را می پرورد

گاه سنگین می شود، چکش به میخک می زند!



باز هم با بوسه ای راه تو را می بندم و

حرف آخر را همین لبهای کوچک می زند!


 

 


"غلامرضا طریقی" 


دیگر اشعار :

محبوب کردن