شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

علاقه‌مندي ها

ساعت دماسنج

Miss fatima

+ يه ديالوگي توي فيلم از «کرخه تا راين» بود که ميگفت: «چيکار کنم خوب شي؟ بگي برقص ميرقصم، بگي بخون ميخونم! بگي بمير ميميرم!» يه دونه از اينا واسه همتون..:)
هر ديالوگي مربوط به زمان خودش هست . بنظرم اگر پيامبر در اين زمان زندگي ميکرد هيچگاه در مورد همسايه سفارشات آن زمان را نمي فرمودند . ديگه براي مردن هم کسي تره خورد نميکنه چه رسد به خواندن و رقصيدن . مگر اينکه بخواهيم خودمون رو بزنيم به کوچه علي چپ . هيچ رويدادي بهتر از ظهور امام زمان نيست :'(
mariii
من نميخوام برا خودتون .
بعدی همه 15 نظر قبلی
اکنون که اشخاص مختلف چنان به آيات قرآن حمله کرده اند که ديگر راهي بجز نشر همان قرآن واقعي که از آن نام برديد و فرموديد نزد امام زمان است نيست . بله بنده هم شنيده ام زماني که حضرت ظهور کنند مردم گمان ميکنند که ايشان حرف از يک دين جديد ميزنند . اين به واقعيت بيشتر شبيه است .
چيزهايي که فرموديد من با همه علم و هنرم نمي دانستم و اکنون اولين بار بود شنيدم واقعا متشکر از اطلاع رساني علمي تان
+ به خاطر مردم است که مي‌گويم گوش هايت را کمي نزديک دهانم بيار دنيا دارد از شعرهاي عاشقانه تهي مي‌شود و مردم نمي‌دانند چگونه مي‌شود بي هيچ واژه اي کسي را که اين همه دور است اين همه دوست داشت
واقعا واقعا@};-
+ اصلا از وقتي ديگر نامه ننوشتيم، دست‌هامان با هم غريبه شدند.
Miss fatima
واقعا:)
{a h=zigzag13}Miss fatima{/a} در اينجا نامه ننوشتن را به لايک نکردن و تحويل نگرفتن پستهاي دوستان تعبير بايد کرد :)
بعدی همه 11 نظر قبلی
Miss fatima
{a h=40kn}كيوان گيتي نژاد و{/a} بله حتما همينطوره
{a h=zigzag13}Miss fatima{/a} با شما بعنوان يک کاربر فعال گفتگو کردم :) در حقيقت يک جور مشورت بود ...
+ پاييز در يک قدمي ست! و دل سرشار مي‌شود از انارهايي نورس که بي بهانه تَرَک برمي دارند از عبور شهريوري بي تاب
يقين بدار ولي حي و ثاني ام بي بهانه مي بخشيد و مي بخشيد آنچه هنوز عاجز از بيانش بوده اي شهريور و مهر بهانه است سرخي انار از پي سرخي دلهاي عاشقي ست که نه از پي ماه و سال از سر لطف جانان جان ي باشد و سياهي را به سرخي اندرون عاشق اش عطايي رندانه و ملکوتي مي باشد از سر لطف من بي پناه رو سياه را چون آتش چهارشنبه سوري سياهي را به آتش دل سرخي را به سخاوت عاشقانه خويش عطا مي کند
{a h=40kn}كيوان گيتي نژاد و{/a} انشالله به سوگند بهار آيمان اوريم
بهار اگر سوگندش سوگندي استواراز پي آئين يک رنگي بيعتمداري ي بود اگربرحق پائيز از پي رنگ پريده زمستان قسم مي خورد يک رنگي تنها رنگ ميان آن دو باشد اينجا بهار با هزار رنگ جديد و صد نقشه بر جبين عالم کشانده چگونه وامداريست از پي پيماني که نه اسمش نه رسمش و نه آئين سخني بيعت گون نديده و نشنيده؟
+ چه خبر يار!شنيدم که گرفتار شد ي دل سپردي و براي دگري يارشدي؟ بعد دل کندنت از من،دلت آرام گرفت ؟خوب شد زندگيت؟يا که بدهکارشدي!?تو خودت خواستي از قصه من پربکشي…؟ پس نگو کار خدابوده و ناچار شدي…:؟ من که در حد پرستش،به تو دلبسته شدم…؟من چه کردم که تو اينگونه جفاکار شدي؟
مرا چه ديدي و کجاي اين عشق حيدرحي و ثاني ام دلم را حوس باز ديدي؟کدام شب خاطرت را در دلم سرکش شناختي؟جز دلم هستيم را به پايت قرباني برداشتم و بي بهانه در خيالت گم شدم و روياي ديده را به حکم داشتنت پنداشتم و جاي خاليت را به خاطرات نداشته جايگزين تنهايي ام کردم مرا کي جفا ديدي؟مرا کجا در پي ييار ناخوانده انگاشتي بدان جاي خاليت دلم را خالي مي کند هرچند غرورم مثل تبل تو خالي من منم مي کند
{a h=40kn}كيوان گيتي نژاد و{/a} عجب عجب پاسخ جالبي نديده نشنيده ام تا کنون
+ جمال ثريا سرد شدن از يک قلب را چقدر زيبا بيان کرده ديدم که ديگر از دستت عصباني نيستم دلشکسته نيستم قهر نيستم خلاصه اينکه من ديگر با تو "هيچ چيز" نيستم
جاده
102/7/4
نگو مولاي من نگو هيچي سهم ماشد از آمدن بودم نبودي خواستم نگشتي به يادت نبودم که بودم در قلبت غريبه بودم؟که نبودم من نواي قلب تو را در سينه ام پرستيدم و با آهنگش دلبسته تو گشتم خاطرت بر من عزيز است زندگي مرگ بي تو دردي غريب است و تو همه اينها را مي داني از هيچي گله مي کني هيچي يعني قلب ات از عشق عاشق خالي شدن تا روزي که قلب ات در سينه اي عاشقي ميجوشد همه عالم پژواک ضربان همه چيز است
+ [تلگرام] باز هم *پائيـ ـز* به جايِ *بَرگـ ـها* *نَبودن‌اَت* را در همه جا *پاشيـ ـده*... نيامده آشـوب به پا مي‌کني؟ . . دلگويه‌هايِ آفتابــ:)
اين دو فيد با الهام از فيد خانوم {a h=haftasman}# هفت آسمان{/a} عزيز به زبان قلمم جاري شد:) http://haftasman.parsiblog.com/Feeds/12546394
عزيزمي شما .خود الهام بخش هستي نازنين.
بعدی همه 15 نظر قبلی
بح بح
http://zirasmoonekhoda313.parsiblog.com/Old/Feeds/ بح بح به خودت:)
+ [تلگرام] *پائيزِ* من پر است از برگ‌هايي که نريخته پر است از باراني که نيامده پر است از قدم‌هايي که نزده‌ام با تو... پر است از واژه‌هايي که نباريده... اينجا بدون تو پاييز پر است از *نبودن‌ها* اصلا چه کسي گفته پائيز هفت رنگ است؟ انگار کن شهر گل‌هاي خاکستريست اينجا... اصلا طبيعت لج کرده که نباشد آن *آنِ* هميشگي هر سال مي‌آيي همه قوانين را بهم مي‌زني آري سال‌هاست که من به اختيار خويش، به جبرِ اين بهم‌ريختگي‌ها تن داده‌ام... اصلا همين پائيز هم اين پريشان‌حالي را وامدارِ توست... اصلا اين آشوب را هم تو در واژگانم به پا کرده‌اي؛ دروغ چرا اصلا همه‌اش زيرِ سرِ *تُ* ست... . . آفتاب
شهر گل‌هاي خاکستري اسم کتاب داستاني بود که دوران کودکي خيلي دوستش داشتم و معلممون بين بچه‌هاي کلاس فقط به من امانتش داد:)
عالي بود....اين آشوب زير سر تو ست
بعدی همه 10 نظر قبلی
ديدي گفتم همش زير سر خودشه B-) والااا :D ....آيکن جو دادن : دي
http://zirasmoonekhoda313.parsiblog.com/Old/Feeds/ شيطون:) آيکن صحه گذاشتن: دي
درب کنسرو بازکن برقی
جاده
رتبه 95
1 برگزیده
0 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
جاده عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top