علاقهمندي ها
+
عصر شنبه با خانوم صفري عزيز (عشقستان اسماعيل) قرار گذاشتيم تو حرم همديگه رو ببينيم
منتهي چون ايشون از باب الرضا ميومدن و من از صحن انقلاب وارد ميشدم و مسير خيلي طولاني ميشد هماهنگ کرديم تو امامزاده غياث الدين محمد از نوادگان امام موسي کاظم که هم نزديک حرم بود و هم تو مسير هتل ، اونجا همديگه رو ببينيم:)
چقدر از ديدنشون خوشحال شدم ، به همون اندازه مجازي که ميدمشون خيلي مهربون و دوست داشتني بودن=)

هما بانو
03/10/3
هما بانو
*يک هديه ناب و ارزشمند ( مهر و تسبيح و سنگ حرم امام حسين و يه مقدار تربت کربلا) رو هم لطف کردن بهم هديه دادن که اين ديدار رو برام خاطره انگيزتر کردن =)و نماز مغرب و عشاء رو هم با مهر و تسبيح کربلا متبرک کردم :-)*
هما بانو
توفيقِ اين ديدار برام يه توفيقِ اجباري هم شد امامزاده سيد محمد رو هم زيارت کنم و بعدش رفتيم حرم و نماز رو تو حرم امام رضا خونديم@};-
هما بانو
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} الهي دورت بگردم محبوبه ي من:-D :-) منم قلبم پر از شوقه براي ديدنت و بيتابم براي روزي که تو رو بغل کنم و با تمام وجودم ببوسمت @};-
هما بانو
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} *اي که ديدنت بهترين اتفاق براي افتادن است . سخت به انتظار نشسته ام* @};-
+
يه ديالوگي توي فيلم از «کرخه تا راين» بود که ميگفت:
«چيکار کنم خوب شي؟
بگي برقص ميرقصم، بگي بخون ميخونم!
بگي بمير ميميرم!»
يه دونه از اينا واسه همتون..:)
هما بانو
03/8/12
هر ديالوگي مربوط به زمان خودش هست . بنظرم اگر پيامبر در اين زمان زندگي ميکرد هيچگاه در مورد همسايه سفارشات آن زمان را نمي فرمودند . ديگه براي مردن هم کسي تره خورد نميکنه چه رسد به خواندن و رقصيدن . مگر اينکه بخواهيم خودمون رو بزنيم به کوچه علي چپ . هيچ رويدادي بهتر از ظهور امام زمان نيست :'(
اکنون که اشخاص مختلف چنان به آيات قرآن حمله کرده اند که ديگر راهي بجز نشر همان قرآن واقعي که از آن نام برديد و فرموديد نزد امام زمان است نيست . بله بنده هم شنيده ام زماني که حضرت ظهور کنند مردم گمان ميکنند که ايشان حرف از يک دين جديد ميزنند . اين به واقعيت بيشتر شبيه است .
+
به خاطر مردم است که ميگويم
گوش هايت را کمي نزديک دهانم بيار
دنيا
دارد از شعرهاي عاشقانه تهي ميشود
و مردم نميدانند
چگونه ميشود بي هيچ واژه اي
کسي را که اين همه دور است
اين همه دوست داشت
هايدي
03/6/20
تو زيباترين غزلي هستي که اين قافيه را بي ضميرحجله کلام ات مي کشي و عريان بر طليعه دلت رواق عشق بر او مي کشي سخاوتمند ديگر بس است اين گدا را هوايي بيشتر نکن فردا که عروس به جاي طلوع مي کند اين مجنون را راهي ديوانه خانه مي کنند هر. چه بگويد دلبر با او خوانده زندگاني نخش را به تخت محکمتر مي بندند اين ديوانه هوايي به پشتوانه تو فرياد عدالت سر مي دهد غافل از اينکه معشوق او را واداده رفته
+
اصلا از وقتي ديگر نامه ننوشتيم، دستهامان با هم غريبه شدند.
زمزمه نسيم
02/7/21
+
پاييز در يک قدمي ست!
و دل
سرشار ميشود
از انارهايي نورس
که بي بهانه
تَرَک برمي دارند
از عبور شهريوري بي تاب
كيوان گيتي نژاد و
02/7/6
يقين بدار ولي حي و ثاني ام بي بهانه مي بخشيد و مي بخشيد آنچه هنوز عاجز از بيانش بوده اي شهريور و مهر بهانه است سرخي انار از پي سرخي دلهاي عاشقي ست که نه از پي ماه و سال از سر لطف جانان جان ي باشد و سياهي را به سرخي اندرون عاشق اش عطايي رندانه و ملکوتي مي باشد از سر لطف من بي پناه رو سياه را چون آتش چهارشنبه سوري سياهي را به آتش دل سرخي را به سخاوت عاشقانه خويش عطا مي کند
+
چه خبر يار!شنيدم که گرفتار شد ي دل سپردي و براي دگري يارشدي؟ بعد دل کندنت از من،دلت آرام گرفت ؟خوب شد زندگيت؟يا که بدهکارشدي!?تو خودت خواستي از قصه من پربکشي…؟ پس نگو کار خدابوده و ناچار شدي…:؟ من که در حد پرستش،به تو دلبسته شدم…؟من چه کردم که تو اينگونه جفاکار شدي؟
مهرباني #
02/7/4
مرا چه ديدي و کجاي اين عشق حيدرحي و ثاني ام دلم را حوس باز ديدي؟کدام شب خاطرت را در دلم سرکش شناختي؟جز دلم هستيم را به پايت قرباني برداشتم و بي بهانه در خيالت گم شدم و روياي ديده را به حکم داشتنت پنداشتم و جاي خاليت را به خاطرات نداشته جايگزين تنهايي ام کردم مرا کي جفا ديدي؟مرا کجا در پي ييار ناخوانده انگاشتي بدان جاي خاليت دلم را خالي مي کند هرچند غرورم مثل تبل تو خالي من منم مي کند
+
جمال ثريا سرد شدن از يک قلب را چقدر زيبا بيان کرده
ديدم که ديگر از دستت عصباني نيستم دلشکسته نيستم قهر نيستم خلاصه اينکه من ديگر با تو "هيچ چيز" نيستم
جاده
02/7/4
نگو مولاي من نگو هيچي سهم ماشد از آمدن بودم نبودي خواستم نگشتي به يادت نبودم که بودم در قلبت غريبه بودم؟که نبودم من نواي قلب تو را در سينه ام پرستيدم و با آهنگش دلبسته تو گشتم خاطرت بر من عزيز است زندگي مرگ بي تو دردي غريب است و تو همه اينها را مي داني از هيچي گله مي کني هيچي يعني قلب ات از عشق عاشق خالي شدن تا روزي که قلب ات در سينه اي عاشقي ميجوشد همه عالم پژواک ضربان همه چيز است
+
[تلگرام]
باز هم *پائيـ ـز* به جايِ *بَرگـ ـها*
*نَبودناَت* را در همه جا *پاشيـ ـده*...
نيامده آشـوب به پا ميکني؟
.
.
دلگويههايِ آفتابــ:)

غزل صداقت
99/2/14

3 فرد دیگر
30 فرد دیگر
+
[تلگرام]
*پائيزِ* من
پر است از برگهايي که نريخته
پر است از باراني که نيامده
پر است از قدمهايي که نزدهام با تو...
پر است از واژههايي که نباريده...
اينجا بدون تو پاييز پر است از *نبودنها*
اصلا چه کسي گفته پائيز هفت رنگ است؟
انگار کن شهر گلهاي خاکستريست اينجا...
اصلا طبيعت لج کرده که نباشد آن *آنِ* هميشگي
هر سال ميآيي همه قوانين را بهم ميزني
آري سالهاست که من به اختيار خويش، به جبرِ اين بهمريختگيها تن دادهام...
اصلا همين پائيز هم اين پريشانحالي را وامدارِ توست...
اصلا اين آشوب را هم تو در واژگانم به پا کردهاي؛
دروغ چرا
اصلا همهاش زيرِ سرِ *تُ* ست...
.
.
آفتاب
کيان ايراني
98/9/1
