• وبلاگ : نبض شعر
  • يادداشت : ماه تابان
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + نسيم رفيع زاده 

    بلور مجسّم

    دستم به تو نمي رسد اي ليموي بمي!

    گاهي براي ديدن و چيدن چرا کمي؟!

    گرچه هميشه چشم تو لبخند مي زند

    خفته در انتهاي نگاهت ولي غمي

    اي حلقه ي مياني انسان- فرشتگي

    تو مرمرِ روان و بلور مجسّمي!

    بي شک گلي بدون تو خندان نمي شود

    مثل نفس براي شکفتن دمادمي

    بايد تو را دوباره نوشت و دوباره خوانْد

    تو قصّه ي هبوط دل انگيز آدمي!

    گاهي ولي شکسته تر از گيسوان خود

    مثل کلاف زندگي ام گنگ و دَرهمي...!

    *يدالله گودرزي

    پاسخ

    بسيار ممنوم براي اين شعر زيبا.