امشب که بغض دارم و شور سه تار نيست
از من به جز نوشتن شعر انتظار نيست
شل ميکنم فقط گره ي روسريم را
از بغض لعنتيم که راه فرار نيست!
شومينه روشن است و تعجب نميکنم
وقتي که به هواي بهار اعتبار نيست!
لم مي دهم که بشنوم اخبار روز را
وقتي دلم براي کسي بيقرار نيست!
اين پرده را کنار بزن تا بگويمت
در باغچه، نشانه اي از برگ و بار نيست
بايد بپرسم از همه ي مردمان شهر
بر شاخه ي درخت شما بهار نيتس؟!!
"مريم آرام "