• وبلاگ : نبض شعر
  • يادداشت : پلک بستي که تماشا به تمنا برسد
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + sara 
    باران که مي بارد جدايي درد دارد
    دل کندن از يک آشنايي درد دارد
    هي شعر تر در خاطرم مي آيد اما
    آواز هم بي همنوايي درد دارد
    وقتي به زندان کسي خو کرده باشي
    بال و پرت، روز رهايي درد دارد
    ديگر نمي فهمي کجايي يا چه هستي
    آشفتگي ، سر به هوايي درد دارد
    تقصير باران نيست اين ديوانگي ها
    تنها شدن در هر هوايي درد دارد
    بايد گذشتن را بياموزم دوباره
    هرچند مي دانم جدايي درد دارد...
    .ز مجتبي شريفي
    پاسخ

    با تشکر درج گرديد