• وبلاگ : نبض شعر
  • يادداشت : برگ برگ خاطرات کهنه را وا مي کنم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + محمدرضا 
    سلام
    شعر خوبيه
    شعرهاي ديگه اي هم ازش خوندم. شعرهاي بي تکلف اما قشنگي داره.
    ار اينجا: www.najafi_shear..rzb.ir
    پاسخ

    سلام و ممنون بابت کمکتون
    + sara 

    آخر نتوانست دل از غم بکند
    دل از غم يار خويش، يک دم بکند
    عمق تو کفاف دردهاي او نيست،
    رفته ست که چاه ديگري هم بکند

    امين عليمرداني

    + sara 
    حسين دهلوي
    غزل گفتم، مبادا يک نفر هم بي خبر باشد
    که خواهان تو بايد بي گمان مرد خطر باشد
    ببين نام تو را در شعر هايم منتشر کردم
    نبايد تا ابد احساس، مفقودالاثر باشد!
    نه تنها بار غم را دوست دارم، شانه ي من هم
    دلش مي خواهد آن "بامي که برفش بيشتر..." باشد
    نمي خواهم که عشق از ريشه هايم دست بردارد
    چه عيبي تک درختي از رفيقان تبر باشد؟
    چنان بي تاب تحسين تو هستم بعد هر شعرم
    که دختربچه اي مشتاق لبخند پدر باشد!

    پاسخ

    با سپاس فراوان ، درج شد
    + sara 

    درد من اين روزها از جنس دردي ديگر است
    کوچه ات بي من مسير کوچه گردي ديگر است
    راه آن راه است و کفش آن کفش و پا آن پا ولي –
    رهنورد اين بار اما رهنوردي ديگر است
    فرق ما در " آنچه بوديم" است با " آنچه شديم"
    تو همان زن هستي و اين مرد ‘ مردي ديگر است!
    نقشه ي گنجي که من ميخواستم پيش تو نيست!
    ظاهرا در سينه ي دريانوردي ديگر است
    چشمهايت را که بستي با خودم گفتم : جهان –
    باز هم در آستان جنگ سردي ديگر است
    در درونم جنگجويي از نفس افتاده ، باز -
    با وجود اين به دنبال نبردي ديگر است
    وقت خوشحالي ندارم! زندگي من فقط –
    داغ روي داغ و دردي روي دردي ديگر است
    اصغر عظيمي مهر
    پاسخ

    با تشکر درج شد
    + sara 
    اصلا بازم قهرم باهاتون
    پاسخ

    وا !!!!!!1 چرا پس کي برام شعر بفرسته :))