مي گويند عمر من و تو در محاسبات نجومي در حد پلک زدن يک ستاره هم نيست من اما حاضرم زير تک درختي پرت افتاده تر از تنهائي آدم در پرتو حسن تو بنشينم و صد سالي يکبار پلک بزنم
عباس صفاري
تو عشقم را دروغش ميكني دلسقوطت را بلوغش ميكني دلنگاهم كوچه باغ خلوتي داشتچرا هر شب شلوغش ميكني دل؟
علي حيدري زاده
ديگر هواي خانه را باران نمي گيرد
دنياي من در انزوا پايان نمي گيرد
آب حياتم دادي و من تازه فهميدم
حتي شعور شعر , بي تو جان نمي گيرد