• وبلاگ : نبض شعر
  • يادداشت : من و تو هر دو به يک شهر و ز هم بي خبريم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام.
    واقعا اشعار انتخابي عالي هستش .
    وصف حال و دل نشين .
    ممنون و خسته نباشي.
    پاسخ

    سلام ، ممنون از حضورتون.نظر لطف شماست .موفق باشيد و سربلند
    + sara 

    از تمامِ پروانه هايِ عاشق

    تمامِ کوچه هايِ بي عابر

    از خيالِ آفتاب وُ نسيم

    تانيمکت هاي بي قاعدهِ پارک ها

    از شب،

    نشاني تو را گرفته ام

    همه تو را مي شناسند

    آنقدر که نامَ‌ت را زمزمه کرده‌اَم

    ايرج تمجيدي

    + sara 

    چند وقتي است كه من بي خبر ازحال توام

    مثل يك سايه ي مشكوك به دنبال توام!

    خوب من! بد به دلت راه مده، چيزي نيست

    من همان نيمه ي آشفته ي هر سالِ توام!

    تو اگر باز كني پنجره اي سمتِ دلت

    مي توان گفت كه من چلچله ي لال توام!

    سالها گوش به فرمانِ نگاهت بودم

    چند روزيست كه بازيچه ي اميال توام،

    گِله اي نيست كه برداري ودورم ريزي

    من همان ميوه ي پوسيده ي اقبالِ توام

    مثل يك پوپكِ سرمازده در بارش برف-

    سخت محتاج به گرماي پروبالِ توام!

    زندگي زير سرِ توست اگرلج نكني

    باز هم مال خودت باش خودم مال توام!

    سيد محمد علي رضا زاده

    + sara 
    دوستت دارم ولي اين پا و آن پا مي کني !!
    از کنار خود پر و بال مرا وا مي کني
    کار من گير است در دستان تو فهميده اي
    باب ِ ميل خود اگر امروز و فردا مي کني
    مثل ببري در کمين آهوان ِ سربه زير
    با دل ِ بي طاقتت عمدا” مدارا مي کني
    دل به تو دادم به اين اميد که بي واهمه
    رود را در انتهاي راه دريا مي کني !
    گاه رو در روي من زل مي زني بر چشم هام
    نقطه ي ضعف مرا اينگونه پيدا مي کني
    دست و پاي من اگر مي لرزد آسوده نباش
    عاقبت مشت خودت را پيش من وا مي کني
    لحظه اي بنگر در آينه به عمق چشم هات
    تا ببيني سنگ دل آخر چه با ما مي کني
    مي روم دل خوش کنم در خلوت حست مرا
    گاه گاهي از پس پرده تماشا مي کني
    سيد مهدي نژاد هاشمي
    پاسخ

    تشکر ، درج شد