• وبلاگ : نبض شعر
  • يادداشت : بر من و تو روزگاري رفت و عشقي پا گرفت
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    منم که گام مي زنم هميشه در مسير تو
    بدون تو کجا رود کسي که شد اسير تو؟!

    هميشه سرپناه تو حريم دستهاي من
    هميشه سايبان من، نگاه سربه زير تو

    تمام آن چه هست در اتاق، گوش مي شود
    به گوش تا که مي رسد صداي چون حرير تو

    نگاه من که از تبار آسمان و آينه است
    هماره خيره مانده بر شکوه چشمگير تو

    تو نيستي و غنچه هاي خانه دل گرفته ا ند
    کجاست در حريم خانه عطر دلپذير تو؟

    من آخر اي صداي سبز عشق، کوچ مي کنم
    از اين سکوت يخ زده به سوي گرمسير تو!
    پاسخ

    يدالله گودرزي