• وبلاگ : نبض شعر
  • يادداشت : خيره ام در چشمِ خيست حسرتم را درک کن
  • نظرات : 0 خصوصي ، 1 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + هليا 
    ديوانه ي رويت شدم لحظه اي درياب
    چون ماهي دور از وطن و کاسه ي بي آب
    با هر نفسم نقش تو شد زنده در اين جام
    اين جسم که افتاده به آب و تن بي تاب
    افسوس که عمري سپري شد تو کجايي؟
    من تا به ابد منتظرم لحظه اي درياب