• وبلاگ : نبض شعر
  • يادداشت : با ساعت دلم ، وقت دقيق آمدن تُوست
  • نظرات : 1 خصوصي ، 16 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    حرف نداشت مثل هميشه،وبلاگتونوخيليييييي دوست دارم هردف ميام شارژ ميشم خوشحال ميشم اگه به وبلاگ منم سربزنيد
    پاسخ

    سلام ، ممنون از حضورتون . نظر لطفتونه . موفق باشي و سربلند
    سلام .وب زيبايي داري.خوشحال ميشم ب وب من هم سر بزني
    پاسخ

    سلام ، ممنن ، حتما به روي چشم .موفق باشي
    با سلام و عرض ادب... انتخاب بسيار زيبايي بود... التماس دعا
    پاسخ

    سلام ، ممنو از لطفتون و حضور گرمتون .موفق باشيد . سربلند

    سلام. قبول باشه نمازهاي نخونده تون و روزه هاي نگرفتتونپوزخند

    اردوي جهادي تبليغي تا حالا رفتيد شما؟؟

    اردويي از جنس نور(1)

    .

    اردويي از جنس نور(2)

    .

    ادامه دارد ان شاالله

    با سلام. دوست گرامي اين واقع در کشور ما بايد اتفاق بيفتد ماجراي کشيدن چادر از سر دختر امر به معروف در ماه رمضان در ميدان پونک.

    سلام
    وب زيبايي داري.
    پاسخ

    سلام ، ممنون .موفق باشي و سربلند
    + فاطمه 
    سلام
    شعرتون خيلي قشنگه باتصويرشم خيلي هماهنگه ممنون حال کردم

    پاسخ

    سلام، ممنون .نظر لطفتونه ، ممنون از حضرتون .موفق باشيد و سربلند
    سلام.
    مثل هميشه قشنگ بود و دلنشين .
    " با ساعت دلم وقت دقيق آمدن توست "
    .
    .
    "با ساعت غرور اما من ايستاده ام "

    خود شعر بيان مي کند توصيفش را .
    در پناه مهرش موفق باشيد .
    پاسخ

    سلام ممنون از حضورتون ، شعرهاي استاد بهمني خيلي پر محتوي هستند و عجيب به دلم مي شينن .موفق باشيد
    سلام به روزم با(( شريعتي چهره همچنان مظلوم)).حضور شما مايه خوشحاليست.
    + مرسي 


    سلام

    سکوت . هيچکي هيچي نگه. اينجا پاي شعر استاد بهمني در کاره.وااااااااااااااااي به به حظ کردم.

    پاسخ

    سلام خواهر بزرگه ، کيف کردي ا
    + ترنم 
    واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااي خداي من
    حرفي براي گفتن ندارم

    پاسخ

    سلام ، عجو :)
    سلام دوست عزيز سايت خوب و قشنگي داريد اگر مايل باشيد به سايت من هم سري بزنيد ممنون
    پاسخ

    سلام، ممنون از حضورتون .حتما به روي چشم

    سلام من بايگاني مربوط به خانم زارع رو ديده بودم؛ نزده بودي
    پاسخ

    شاعرش رو نميشناختم ، جزو ناشناس ها بود
    دوست عزيز بسيار زيبا بود
    در پناه حق
    پاسخ

    سلام، ممنون از حضورتون ، موفق باشي و سربلند

    گريه كردم گريه هم اين‌بار آرامم نكرد

    هرچه كردم... هرچه... آه! انگار آرامم نكرد

    روستا از چشم من افتاد، ديگر مثل قبل

    گرمي آغوش شاليزار آرامم نكرد

    بي تو خشكيدند پاهايم كسي راهم نبرد

    درد دل با سايه و ديوار آرامم نكرد

    خواستم ديگر فراموشت كنم، اما نشد

    خواستم، اما نشد، اين كار آرامم نكرد

    سوختم آنگونه در تب، آه! از مادر بپرس

    دستمال تب بر نمدار آرامم نكرد

    ذوق شعرم را كجا بردي كه بعد از رفتنت

    عشق و شعر و دفتر و خودكار آرامم نكرد

    زنده ياد نجمه زارع

       1   2      >