• وبلاگ : نبض شعر
  • يادداشت : اين راه پشيماني هاست
  • نظرات : 2 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    شاعر اين شعر عمران ميري هستن
    + رها 
    سلام
    هنوز نرفتين سركار دير به دير بروز ميشين اگه استخدام بشين چي ميشه اقاعليرضا...
    ولي ارزو دارم اگه به صلاحتون هست اين اتفاق بيفته و ازمون قبول بشين
    جناب زكي زاده بزرگوار خيلي زيبا سرودين
    درود بر شما...
    پاسخ

    سلام، :) ممنون و تشکر . ممنون و تشکر از طرف جناب زکي زاده // به وبلاگشون هم س بزنيد خالي از لطف نيست .اشعار زيبايي دارند
    سلام عزيز...همچون هميشه بسيار زيبا

    باآنکه دشوار است ،ميبندم زبان را

    خاموش ميدارم دل آتشفشان را

    ديگرنخواهم گفت-باشد،روي چشمم-

    اين جمله ي برخاسته ازعمق جان را

    حاجت به گفتن نيست ،وقتي مي توان ديد

    گلزار حساسات و باغ ارغوان را

    بستم دهان ،هرچند ازچشمم تراود

    اين:((دوستت دارد دلم...))هاي نهان را

    جان و تنت سرسبز تا ماند،حسد دور...

    باآنکه دشوار است ،ميبندم زبان را

    ((مهدي زکي زاده قريه علي3/2/92))


    پاسخ

    سلام، ممنون چه زيبا نوشتيد .خيلي لايک :)
    خيييلي قشنگ بود ... دوبار خوندمش ... مي تونم براي يکي از دوستانم بفرستمش ؟
    پاسخ

    سلام، معلومه که ميتونيد ، هيچ کدوم از اشعار متعلق به من نيست
    راستي آپم خوشي ميشم به من سر بزني
    پاسخ

    سلام، حتما
    + مرسي 


    سلام

    بهت گفت بچه دبستاني! کيف کردم!

    پاسخ

    سلام، خوب شد نگفتم من بهش چي گفتم :))
    سلام.. زيبا.. مثل هميشه... خدا قوت
    پاسخ

    سلام، ممنون از حضورتون.موفق باشيد