سلام عزيز...همچون هميشه بسيار زيبا
باآنکه دشوار است ،ميبندم زبان را
خاموش ميدارم دل آتشفشان را
ديگرنخواهم گفت-باشد،روي چشمم-
اين جمله ي برخاسته ازعمق جان را
حاجت به گفتن نيست ،وقتي مي توان ديد
گلزار حساسات و باغ ارغوان را
بستم دهان ،هرچند ازچشمم تراود
اين:((دوستت دارد دلم...))هاي نهان را
جان و تنت سرسبز تا ماند،حسد دور...
باآنکه دشوار است ،ميبندم زبان را
((مهدي زکي زاده قريه علي3/2/92))