خوب بود!
همين عقلي که با سنگ حقيقت خانه مي سازد
زماني از حقيقت هاي ما افسانه مي سازد
سر مغرور من! با ميل دل بايد کنار آمد
که عاقل آن کسي باشد که با ديوانه مي سازد
مرنج از بيش و کم ، چشم از شراب اين و آن بردار
که اين ساقي به قدر "تشنگي" پيمانه مي سازد
مپرس از من چرا در پيله ي مهر تو محبوسم
که عشق از پيله هاي مرده هم پروانه مي سازد