سلااااااام
تواضعش من وکشته!
بسيار خوب ...مانند هميشه
دو دست همچو شالم را گرفتند
زمستان بود ،حالم را گرفتند
به فنجان جاي قهوه چاي دادند
چه بد تعبير،فالم را گرفتند
سخن چيدند و حوا را ربودند
بهشتي سيب کالم را گرفتند
بريدند دست و دست از طعنه ،هرگز
زليخايي خيالم را گرفتند
بتنها آسمان سقف قفس شد
که خسته پا و بالم را گرفتند
سخن از عشق خط قرمز لب
چوگفتم ،قيل وقالم را گرفتند
حسودان شعله در باغم نشاندند
دل پر سوز و نالم را گرفتند
.
واز بخت بدم دلدار خوش بود
که احساس زلالم را گرفتند
((مهدي زکي زاده7/11/91))
سلام
خدا قوت ميگم به شما هم بلاگي گرامي
واحسنت ميگم به خاطر اينکه سنگر رو ترک نکرديد وهنوز هستيد
وخوشامد ميگم پيشاپيش کليک رنجتون رو در طوباي محبت
يا هو