سلام
ديشب شبم به ناله و اه و فغان گذشت
يعني چنان که ميل تو بود انچان گذشت
القصه درفراق رخت سخت حالتي
بر جان مستمند و تن ناتوان گذشت
گر زنده در فراق تو ماندم عجب مدار
جان مني تو و نتوانم زجان گذشت
کمتر ز مرگ و تلخي جان کندني نبود
عمري که در فراق تو نامهربان گذشت
رازي مشو که در قفس تنگ جان دهد
مرغي که در هواي تو از اشيان گذشت
روزي به پرسش دلم ايي و بشنوي
کاين داغديده از سر اين خاکدان گذشت
سود دل من از تو به غير از زيان نبود
خرم دلي که از سر سود و زيان گذشت
جانا برو که بر تو شبي بگذرد به هجر
چونان که شام هجر تو بر قهرمان گذشت
يزدانبخش قهرمان