• وبلاگ : نبض شعر
  • يادداشت : بي وفايــي پيش چشم اين اهالي خوب نيست
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ويدا همراز 

    مي کشم بر شانه هايم غربت ِاندوه را
    غربتِ اندوهِ بي مانند ِهمچون کوه را

    شانه هايم زير اين بيداد کم مي آورند
    کاش مي شد کوه باشم اين غم ِ بشکوه را

    کاش دست مهرباني مي زدود از روي لطف
    لايه لايه دردهايِ مبهم ِانبوه را

    کاشکي دريادلي با ما روايت کرده بود
    درد هاي بي شمار ِشاعري نستوه را

    دردهايي چون خوره خونِ غزل را مي خورّد
    کاش مي شد باز گويم دردهاي روح را…!

    # يدالله گودرزي