سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازدید امروز: 558 ، بازدید دیروز: 1109 ، کل بازدیدها: 12952653


صفحه نخست      

درد من را بگذارید به شیدایی خویش...!

بدست علیرضا بابایی در دسته تاریخ : 94/7/7 ساعت : 11:3 صبح


درد من را بگذارید به شیدایی خویش
ساغرم را بگذارید به اغوایی خویش

چه هراسی ست مرا درد دمادم بدهند؟
خو گرفته به غمم صرف شکیبایی خویش

عشق فرموده که رسوای جهانی بشوم
حال من را بسپارید به رسوایی خویش

همچو فواره که در اوج بیفتد ز غرور
در سقوطم ز نفس های تماشایی خویش

من همان خشت فرو ریخته از زلزله ام
که دگر نیست در اندیشه ی برپایی خویش

بعد مرگم بنویسید که عهدش نشکست
تا ابد ماند وفادار به تنهایی خویش


"مرتضی(اشکان)درویشی"

دیگر اشعار :
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

پریشان تو ام هرچند می دانم نمی دانی...!

بدست علیرضا بابایی در دسته تاریخ : 94/7/5 ساعت : 1:5 عصر



پریشان تو ام هرچند می دانم نمی دانی
چه حالی دارد ای گیسوکمند من پریشانی

سرانجام دل شوریده ام را می توان فهمید
از آن چشمان مست و تیغ های ناب زنجانی

من از اول اسیر بوسه و آغوش بودم، آه
خصوصا بوسه ی شیرین شورانگیز پنهانی

زبان عشق اگر مردم بلد بودند می دیدند
که چشمان تو استادند، استاد غزل خوانی

غزل عمری بدهکار اداهای تو خواهد بود
جنون مرهون من، این تازه مجنون خیابانی

چه در جان و دل زاهد گذشت از گردش چشمت
که می شد خواند از چشمش:"خداحافظ مسلمانی"

نه من تنها مقیم معبد عشق تو ام، پیداست
تمام شهر هم ذکر تو می گویند پنهانی

اگرچه سینه چاکان غم عشق تو بسیارند
یکی شان من نخواهد شد خودت هم خوب می دانی

"کمال الدین علاءالدینی شورمستی"

              


دیگر اشعار :
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

می خواهم از نگاه تو هر اتفاق را

بدست علیرضا بابایی در دسته مصطفی مهیمنی تاریخ : 94/7/1 ساعت : 10:17 صبح

می خواهم از نگاه تو هر اتفاق را

 

می خواهم از نگاه تو هر اتفاق را

هر اتّفاق تازه و دور از فراق را


امروز در پیاله ی رنگین کمان بریز

باران نوبهاری این اشتیاق را


با چشم خود به قهوه ی تلخم شکر بریز

روشن کن از شرار محبّت اجاق را


ای روشنای سبزه و مهتاب، می شود

خاموش کرد با تو چراغ نفاق را


جاری شو ای صلابت هفت آسمان عشق

بشکن غرور بی سبب باتلاق را


تا از خیال عشق گذشت این «قصیده»ها

عطر «غزل» گرفت هوای اتاق را


ای ساده تر ز حادثه ی «دوست داشتن    »

می جویم از نگاه تو هر اتّفاق را


 

مصطفی مهیمنی


دیگر اشعار : مصطفی مهیمنی
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

شکسته - بسته بگویم سلام ریحانه

بدست علیرضا بابایی در دسته رضا علی اکبری تاریخ : 94/7/1 ساعت : 10:8 صبح

شکسته - بسته بگویم سلام ریحانه

شکسته - بسته بگویم سلام ریحانه

سلام ای غزل ناتمام ریحانه

 

ستاره بودی و دستان بخت من کوتاه 

نچیدمت اگر از پشت بام ریحانه

 

حلال هر چه غزل نوش کرده ای از من

اگر چه چشم تو  کردم حرام ریحانه

 

تو مثل دختر  نارنجی ای ترنج ترین

به روی شانه ی باغ « قوام » ریحانه

 

هنوز نام تو را جار می زنم در باد

شکوه نام شما بادوام ریحانه

 

بخوان دوباره بخوان تا که مبتلام کنی

قسم به " عشق - علیه السلام " ریحانه

 

تو مثل دختر نارنجی ای ترنج ترین

شکفته ای تو به باغ قوام ریحانه

 

 

رضا علی اکبری


دیگر اشعار : رضا علی اکبری
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

<      1   2   3      

محبوب کردن