سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازدید امروز: 108 ، بازدید دیروز: 1109 ، کل بازدیدها: 12952203


صفحه نخست      

انکحتُ... عشق را و تمام بهار را !

بدست علیرضا بابایی در دسته سیامک بهرام پرور تاریخ : 94/6/15 ساعت : 12:54 عصر

انکحتُ... عشق را و تمام بهار را !

 

انکحتُ... عشق را و تمام بهار را   !

زوّجتُ... سیب را و درخت انار را !

 

متّعتُ... خوشه‌خوشه رطب‌های تازه را

گیلاس‌های آتشی آب‌دار را !

 

هذا موکّلی...: غزلم دف گرفت، گفت:

تو هم گرفته‌ای به وکالت سه‌تار را !

 

یک جلد... آیه ‌آیة قرآن! تو سوره‌ای!

چشمت «قیامت» است! بخوان «انفطار» را !

 

یک آینه... به گردن من هست... دست توست،

دستی که پاک می‌کند از آن غبار را

 

یک جفت شمع‌دان...؟! نه عزیزم! دو چشم توست

که بردریده پرده شب‌های تار را !

 

مهریّه تو چشمه و باران و رودسار

بر من بریز زمزمه آبشار را !

 

ده شرطِ ضمنِ... ده؟! ... نه! بگویید صد! ... هزار!

با بوسه مُهر می‌کنم آن صدهزار را !

 

لیلی تویی که قسمت من هم جنون شده

پس خط بزن شرایط دیوانه‌وار را !

 

سیامک بهرام پرور


پی نوشت :  1394/06/10    دفتر ثبت ازدواج 38 شهرکرد    -- خدایا خوشبختمون کن  الهی آمین 

 


دیگر اشعار : سیامک بهرام پرور
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

محبوب کردن