سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازدید امروز: 681 ، بازدید دیروز: 528 ، کل بازدیدها: 12932715


صفحه نخست      

حالا که آمدهای

بدست علیرضا بابایی در دسته محمدرضا عبدالملکیان تاریخ : 93/8/25 ساعت : 3:20 عصر

حالا که آمده‌ای
توان ایستادن ندارم
بنشین
سر بر زانوانم بگذار
حالا که آمده‌ای
دیگر نه شاعرم نه عاشق
فقط این پنجره را ببند تا دلم نگیرد
حالا که آمده ای
همین جا بنشین و فقط از خدا بپرس
چقدر با هم بودن خوب است ..
حالا که آمده‌ای
گریه نمی‌کنم
این باران از آسمان دیگری است ..
حالا که آمده‎ای
چه لباس‎های مهربانی پوشیده‎اند
همه‎ی این کلماتی که از تو می‎گویند

حالا که آمده‌ای
می گویم چه ماجرای قشنگی است
کبوترها دانه‌هایشان را در زمین می خورند و
امتحانشان را در آسمان پس می دهند

حالا که آمده ای
نمی خوابم
وقتی منتظر کسی نیستی چه قدر بیداری بهتر است ..

حالا که آمده ای
دلم برای این ماه و این ستاره می سوزد
امشب چگونه سر بر بالش خواب می گذارند
با این همه بیداری! …..

“محمدرضا عبدالملکیان”


دیگر اشعار : محمدرضا عبدالملکیان
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

محبوب کردن