• وبلاگ : نبض شعر
  • يادداشت : اشتباه اول من و تو يک نگاه بود
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + sara 

    برگ برگ خاطرات کهنه را وا مي کنم
    حاصل آن روزهايم را تماشا مي کنم

    تاب خنديدن ندارد چشم هايم بعد از اين
    تا تو باشي با تمام دردها تا مي کنم

    هيچ کس غير از تو حالم را نمي فهمد و من
    هي براي رفتنت امروز و فردا مي کنم

    فرق دارد حال امروزم و دنياي شما
    صبر کن اينبار خود را در دلت جا مي کنم

    قدر يک باران زدن در اين حوالي صبر کن
    تازه دارم سور و سات عشق برپا مي کنم

    برگ برگ خاطرات کهنه را وا مي کنم
    هرچه دارم خرج در تکرار آن ها مي کنم

    حاصل آن روزهاي من کتاب شعر شد
    اين کتابم را به چشمان تو اهدا مي کنم
    شاعر : محمد نجفي نوکاشتي

    پاسخ

    درج گرديد :) ممنون ، لطف عالي مستدام
    + sara 

    نبود تو

    قصه نيست

    حقيقت پاييز است

    در حسرت و آه

    نبود تو

    تراژدي گام من است

    به روي فرش زرد تنهايي

    به گاه تنگ

    نبود تو

    حقيقت تلخ من است

    در بي‌همراهي بازدم احساس

    ميان چشم‌انداز عريان درختان

    و پاييز

    جام شوکران خواهد بود

    براي من

    در نبود تو

    به تمناي حضور

    رضا نيکخو

    پاسخ

    درج شد ، تشکر