• وبلاگ : نبض شعر
  • يادداشت : دکتر نشست و گفت: که امروز بدتري!
  • نظرات : 1 خصوصي ، 4 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + علي 
    اين غزل درج بشه لطفا

    يک بار دگر سمت تو افتاده مسيرم
    شايد که در اين فاجعه اين بار بميرم

    کز کرده و دلتنگ، پر از هيچي و پوچي
    کارم شده از کار خود ايراد بگيرم

    غم از پي غم خط به خط افتاده به جانم
    چون خاک ترک خورده ي يک کهنه کويرم

    تلفيق خيال خوش و بيچارگي محض
    آبـستـني از غفـلـت هـر لحـظه ي ديرم

    تو رفتي و من ماندم و يک عالمه اندوه
    اي کاش در اين حال غريبانه بميرم

    از روز ازل قسمتمان بود جدايي
    اينگــونه مقدّر شده بايد بپذيرم

    "محمدجواد قياسي"
    + بهمني 
    اي چشم تو آغاز بي پايان بودن
    شعر نگاهت آخرين شوق سرودن

    اي سايه! اي همسايه ي دريا و رؤيا
    چون خلوت خاموش و تنهاي پَري ها

    اي سوره ي احساس و ناز و راز و اعجاز
    چشمان تو آيينه ا ي در اوج ايجاز

    اي بي نهايت روشني! اي ماه تابان
    سمتِ شب تاريک من چشمي بچرخان

    چشمي بچرخان و مرا چون آسمان کن
    سرشار از موسيقي رنگين کمان کن

    تو مثل اندوه تماشاي غروبي
    اي تو همه خوبي، همه شورِ جنوبي

    مي آ يد از سمت نگاه تو نسيمي
    چون عطر شورانگيز گل هاي صميمي

    در اين شبِ سردِ عبوس و وحشت ا نگيز
    لبخندهايت را کنار من بياويز!

    آه اي صداي روشن اي آواي شفّاف
    اي مثل آواز قناري ساده و صاف

    آه اي صداي دلفريب عاشقانه
    مثل ترنّم هاي شيرين ترانه!

    گيسوي تو روشن تر از نرماي ململ
    چشمان تو خاموشتر از خوابِ مخمل!

    آرامشِ رنگين دامانت حريري
    در چشمهايت کهکشانِ راه شيري

    در اين شب سرد عبوس و وحشت انگيز
    لبخندهايت را کنار من بياويز...!

    يدالله گودرزي
    + آرام 
    سلام
    خدا قوت
    پاسخ

    سلام و تشکر