• وبلاگ : نبض شعر
  • يادداشت : اوراق خالي و دلي لبريز دارم
  • نظرات : 3 خصوصي ، 5 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + حنظله رباني 
    قلم که تحفه اي از شعر تازه دربرداشت
    به احترام تو از سر کلاه را برداشت

    قدم گذاشت به صحن تو ، صحنه ي کاغذ
    قلم هواي سرودي دوباره در سر داشت

    قدم قدم به سراييدنت مشرّف شد
    اگر خطا نکنم قصد طرح ديگر داشت

    نشست و واژه به واژه تو را مجسّم کرد
    تو را ، تمام تو را ، او که خوب از بر داشت

    تو را سلاله اي از ماه و آفتاب نوشت
    قلم چقدر به زيبايي تو باور داشت

    وَ بعد چادري از شب کشيد موي تو را
    اگر چه موي تو شأني از اين فراتر داشت

    به پيش آمد و پيشاني تو را رو کرد
    سپيده اي که براي تو حکم مادر داشت

    دو تا هلال، دو رنگين کمان ، دو بال رها
    قلم براي دو ابرو چقدر خواهر داشت

    قلم رسيد به درگاه باشکوه هنر
    به چشم تو که هنرهاي نامکرّر داشت

    به چشم تو ، به محلّ نزول وحي هنر
    که هر يک از مژه ها نقش يک پيمبر داشت

    قلم رسيد به پايان ماجراي خودش
    وَ اينک اين تو و اين پرده ، آخرين " برداشت " :

    براي تو چه هنرها ... ولي براي خودش
    کشيد آه و در آخِر که ديده اي تَر داشت

    حنظله رباني
    + حنظله رباني 


    غزل " مريم "
    بگو چگونه دل از من بريده اي مريم
    به روي هر غزلم خط کشيده اي مريم

    دلم به راه جوابت نشسته اما تو
    هنوز هم گل خود را نچيده اي مريم

    چه مي شد آه ! بيايي ، بگويي ام ناگاه
    که با دلم به تفاهم رسيده اي مريم

    * مگر رقم بزنم با تو باز نيماوار
    دوباره " قصه ي رنگ پريده " اي مريم

    تو روسپيد ترين واژه ي شب شعري
    که آسمان غزل را سپيده اي مريم

    بيا صداي رساي سروده هايم باش
    بيا ، نگو که دل از من بريده اي مريم

    ـــــــــــــــــــــــــــــــ

    * قصه ي رنگ پريده : نام نخستين اثر منظوم نيمايوشيج

    حنظله_رباني
    + pl 
    سلام لطفا شعرهاي آقاي عليرضا آذر رو هم بزارين
    پاسخ

    سلام چشم