• وبلاگ : نبض شعر
  • يادداشت : با لباس آبي از من دل که نه جان مي بري
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + م.ص (چراغعلي)ا 

    تابِ تابستانِ عشقت طاقتم افزون کند

    با خيالت جانِ من را تا زمستان مي بري


    هر چه خواهي کن، مگر از عشق من کم مي شود؟
    جان من بي فايده، زيره به کرمان مي بري


    با عرض خسته نباشيد و پوزش از آقاي پور جلالي يه کوچولو شعر رو تغيير دادم...

    اميدوارم بي ادبي نشده باشه!!!

    م.ص (چراغعلي)

    پاسخ

    سلام ، به نظر منکه زيبا بود زيباتر شده
    + م.ص (چراغعلي)ا 

    با لباس آبي از من دل که نه جان مي بري
    جز خودت، ايمان از اين ساده مسلمان مي بري


    عقل و هوشم از سرم با هر نگاهت مي پرد
    عقل و هوش از من که نه، از هرچه انسان مي بري


    اوج تصميمي و هر جايي که باشي عشقِ من
    همچو کشتي ياد را آنجا به طوفان مي بري


    مثلِ آن ماهيِ عيدي، در دلم هستي، ولي

    ماه من، کي با خودت من را زِ زندان مي بري؟